آیه 14 سوره نمل

از دانشنامه‌ی اسلامی

وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا ۚ فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ

[27–14] (مشاهده آیه در سوره)


<<13 آیه 14 سوره نمل 15>>
سوره :سوره نمل (27)
جزء :19
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

و با آنکه پیش نفس خود به یقین دانستند که آنها معجزه خداست باز از کبر و نخوت و ستمگری انکار آن کردند، پس بنگر تا عاقبت آن مردم فاسد به کجا انجامید (و چگونه هلاک شدند).

و آنها را در حالی که باطنشان به الهی بودن آن معجزات یقین داشت، ستمکارانه و برتری جویانه انکار کردند. پس با تأمل بنگر که سرانجام مفسدان چگونه بود؟!

و با آنكه دلهايشان بدان يقين داشت، از روى ظلم و تكبر آن را انكار كردند. پس ببين فرجام فسادگران چگونه بود.

با آنكه در دل به آن يقين آورده بودند، ولى از روى ستم و برترى‌جويى انكارش كردند. پس بنگر كه عاقبت تبهكاران چگونه بود.

و آن را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند، در حالی که در دل به آن یقین داشتند! پس بنگر سرانجام تبهکاران (و مفسدان) چگونه بود!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

They impugned them, wrongfully and out of arrogance, though they were convinced in their hearts [of their veracity]. So observe how the fate of the agents of corruption was!

And they denied them unjustly and proudly while their soul had been convinced of them; consider, then how was the end of the mischief-makers.

And they denied them, though their souls acknowledged them, for spite and arrogance. Then see the nature of the consequence for the wrong-doers!

And they rejected those Signs in iniquity and arrogance, though their souls were convinced thereof: so see what was the end of those who acted corruptly!

معانی کلمات آیه

«جَحَدُوا بِهَا»: آنها را انکار کردند و نپذیرفتند. «إِسْتَیْقَنَتْهَا»: آنها را کاملاً باور داشتند و یقیناً می‌دانستند. «ظُلْماً وَ عُلُوّاً»: ستمگرانه و مستکبرانه. از روی ستم و برتری جوئی. با توجّه به معنی اوّل، این دو واژه حال ضمیر (و) در فعل (جَحَدُوا) و به معنی (ظَالِمینَ وَ عَالِینَ) است. و با توجّه به معنی دوم، مفعول له می‌باشند.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ «14»

و با آن كه در دل به آن يقين داشتند، از روى ستم و برترى جويى انكارش كردند، پس بنگر كه فرجام تبهكاران چگونه است.

نکته ها

ابوعمر زبيرى از امام صادق عليه السلام انواع كفر را كه در قرآن آمده سؤال كرد، امام فرمود: كفر پنج نوع است: يكى از اقسام آن اين است كه انسان در دل باور و شناخت دارد، ولى باز هم انكار مى‌كند. سپس اين آيه را تلاوت فرمودند: «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ» «1»

پیام ها

1- انكار، زمينه‌ى افساد است. جَحَدُوا ... مفسدين‌

2- علم و يقين، اگر با تقوا همراه نباشد كارساز نيست. «وَ اسْتَيْقَنَتْها- ظُلْماً وَ عُلُوًّا»

3- بسيارى از كفّار در دل ايمان دارند و انگيزه‌ى انكارشان جهل نيست، بلكه ظلم و برترى‌جويى است. «ظُلْماً وَ عُلُوًّا»

4- تاريخ و مطالعه‌ى آن را وسيله‌ى عبرت قرار دهيد. «فَانْظُرْ»

5- فرجام كار مفسدان، سقوط و تباهى است. «كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ «14»

وَ جَحَدُوا بِها: و منكر شدند به آن آيات يعنى تكذيب نمودند آن را،

جلد 10 - صفحه 19

وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ‌: در حالى كه به يقين مى‌دانستند كه آن معجزات از جانب خداى تعالى است و سحر نيست و به صميم قلب مى‌شناختند حقيقت آن را، و انكار و تكذيب مى‌كردند به زبان، ظُلْماً وَ عُلُوًّا: به جهت ستمكارى و سركشى از ايمان.

تنبيه: فايده ذكر انفس آنست كه ايشان انكار مى‌كردند به زبان خود، و يقين داشتند به قلب خود؛ و تقديم استيقان بر ايقان به جهت ابلغيت آنست. و كدام ظالم افحش و اقبح از ظلم كسى باشد كه معتقد و متيقّن باشد به آنكه آيات مذكوره معجزات بيّنه واضحه‌اند از جانب خدا، و با وجود بر اين مكابره نمودند و آن را به سحر نسبت دادند.

فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ‌: پس تأمل كن و نگاه نما اى ناظر متأمل، آخر كار فساد كنندگان كه در دنيا به شآمت و عقاب اعمال خود گرفتار شدند و در عقبى به آتش ابدى مى‌سوزند.

تبصره: آيه شريفه آگاهى است براى مخالفين فرامين سبحانى كه انديشه كنند و تأمل نمايند كه چگونه و بال و شآمت كفر و عناد و انكار و طرفيت با خدا و رسول، در همين دنيا بازگشت به خود آنها نموده، دمار از روزگار آنها برآورد. تأمل در اين قسمت موجب شود كه شخص عاقل بترسد از عاقبت خسران و مخالفت حضرت رحمان.

قصه دوم- حضرت داود و سليمان عليهما السّلام‌


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

طس تِلْكَ آياتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ مُبِينٍ «1» هُدىً وَ بُشْرى‌ لِلْمُؤْمِنِينَ «2» الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ «3» إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ «4»

أُوْلئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ وَ هُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ «5» وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ «6» إِذْ قالَ مُوسى‌ لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ ناراً سَآتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ «7» فَلَمَّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ «8» يا مُوسى‌ إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «9»

وَ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى‌ لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ «10» إِلاَّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ «11» وَ أَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آياتٍ إِلى‌ فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ «12» فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ «13» وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ «14»

ترجمه‌

اين آيتهاى قرآن و كتاب بيان كننده است‌

كه راهنما و مژده دهنده است مر اهل ايمانرا

آنانكه بر پا ميدارند نماز را و ميدهند زكوة را و ايشان بآخرت يقين ميدارند

همانا آنانكه ايمان نميآورند بآخرت زينت داديم براى آنها كارهاشانرا پس آنها در حيرت ميباشند

آنگروه آنانند كه براى آنها است عذاب بدى و آنها در آخرت زيانكارترند

و همانا تو هر آينه القا كرده ميشوى قرآن را از نزد درست كردار دانا

هنگامى كه گفت موسى به اهلش كه همانا من ديدم آتشى را زود باشد كه آورم براى شما از آن خبرى يا كه آورم شعله آتش اخذ شده‌ئى شايد كه شما گرم شويد

پس چون آمد آنرا ندا كرده شد كه پر خير باد

جلد 4 صفحه 138

آنكه در مكان آتش است و آنكه باشد پيرامون آن و منزّه است خداوند پروردگار جهانيان‌

اى موسى همانا او منم خداى تواناى درست كردار

و بيند از عصايت را پس چون ديدش كه حركت ميكند گويا آن مارى است برگرديد به پشت گريزان و بازنگشت اى موسى مترس همانا من نميترسند نزدم فرستادگان‌

مگر آنكه ظلم كرد پس بدل نمود آنرا بخوبى بعد از بدى همانا من آمرزنده مهربانم‌

و داخل كن دستت را در گريبانت بيرون ميآيد سفيد نورانى بدون بدى بانه معجزه بسوى فرعون و قومش همانا آنهايند گروهى متمرّدان‌

پس چون آمد آنها را آيتهاى ما كه بينا كننده است گفتند اين جادوى آشكارى است‌

و انكار كردند آنرا با آنكه يقين داشتند خودشان از راه ستم و جاه طلبى پس بنگر چگونه بود انجام كار فساد كنندگان.

تفسير

در معانى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اماطس پس معناى آن منم طالب سميع ميباشد و تحقيق فواتح السّور بطور كلّى در اول سوره بقره بعمل آمد و زينت دادن خداوند اعمال كفار را براى آنها بآنستكه مشتهيات نفسانيّه آنها را ملايم با طبايعشان قرار داد براى اداره امور مادّى و تقويت نفرمود قوّه عاقله آنانرا تا متوجه بقبح اعمال خود شوند چون بكار نبرده بودند آن قوه را در ادراك معارف حقه و خارج شده بودند از قابليت افاضه لذا كارهاى ناشايسته خودشان را خوب مى‌پنداشتند و در وادى جهل و نادانى سر گشته و حيران بودند و البته اين اشخاص در دنيا بعذاب ناگوار مكافات دنيوى از قبيل قتل و غارت و اسارت در جنگهاى با مسلمانان از قبيل بدر و غيره دچار ميشوند و در آخرت بخسارت زيادترى از ساير خلق كه فوت ثواب و استحقاق عقاب دائم است و اصل خواهند شد و تكرار كلمه هم براى تأكيد اختصاص اينمعنى بآنها است نه غير آنها و جبرئيل عليه السّلام القاء مينمود قرآن را به پيغمبر اكرم و آنحضرت القاء كرده ميشد بوحى از جانب خداوندى كه احكامش از روى حكمت و كمال دانش است و پيغمبر صلى اللّه عليه و اله تلقّى ميفرمود آنرا چون تلقيه بمعناى القاء نمودن است و تلقّى بمعناى فرا گرفتن و يكى از قضاياى مهمّه كه بوحى الهى بر پيغمبر اكرم القاء شده و حكمت در تكرار آنست چون دلالتش بر وحدت و قدرت و سلطنت مطلقه الهيه واضح و روشن است و مقبوليّت‌

جلد 4 صفحه 139

عامّه دارد و داراى نكات حسّاسى است كه جلب توجه ميكند قصه حضرت موسى عليه السّلام است لذا باز خداوند آنرا تذكر داده ميفرمايد ياد كن وقتى را كه موسى عليه السّلام از مدين مراجعت مينمود با عيال خود دختر حضرت شعيب و عازم مصر بودند و راه را گم كرده در تاريكى و هواى سرد بهمراهان خود فرمود شما باشيد اينجا من از دور احساس شعله آتشى نمودم ميروم شايد در اطراف آن آتش كسانى باشند كه از راه خبر داشته باشند و در مراجعت از آن آتش يا خبرى از راه ميآورم يا اقلا شعله‌ئى از آتش ميگيرم و ميآورم كه شما بآن گرم شويد و بعضى شهاب قبس بطور اضافه قرائت نموده‌اند چون شهاب شعله آتش و قبس بمعناى مقبوس و مأخوذ و نيز بمعناى پاره‌اى از آتش است و اين هر دو وعده بر سبيل اميدوارى بفضل الهى بوده نه بطور يقين و لذا در سوره طه فرموده لعلّى آتيكم منها بقبس او أجد على النّار هدى و چون نزديك بآن شديد درختى سبز و خرّم است كه آتش از آن شعله‌ور شده و بهيچ وجه در درخت و برگهايش مؤثر نيست كه آنرا بسوزاند نارى است مانند نور و نورى است مانند نار لذا تعجّب و توقف نمود ناگاه نداى روح افزايى بگوشش رسيد كه پر خير و بركت باد آنكس كه در سرزمينى است كه در آن آتش است و كسانيكه در زمينهاى اطراف آنند كه مراد از آنسرزمين وادى ايمن و مراد از زمينهاى اطرافش اراضى شام است يا ندائى بگوشش رسيد كه پر خير و بركت شد آنكس كه ظاهر نمود قدرت خود را در نارى مانند نور و كسانيكه در اطراف آنند از انبياء عظام و ملائكه رحمت خلاصه آنكه تحيّت و خير مقدم و تبريك ورودى از محبوب حقيقى شنيد و پس از آن براى رفع شبهه تشبيه و تجسّم خداوند تنزيه فرمود خود را از مكان و زمان و عوارض امكان بقول خود و سبحان اللّه رب العالمين و بعدا فرمود همانا آنكس كه با تو سخن گفت منم خداوند قادر تواناى ارجمندى كه ميتواند عصا را اژدها نمايد و تمام افعال و احكامش موافق با حكمت و مصلحت است و فرمود بيند از عصايت را و انداخت پس چون ديد آنرا كه با اضطراب حركت مى‌كند گويا آن مار پرجست و خيز تندروى است پشت بمار و رو بفرار نهاد و برنگشت كه عصاى خود را بر دارد چون تعقيب رجوع بكار زار است بعد از فرار و خطاب مستطاب رسيد كه اى موسى مترس از چيزى با آنكه در پناه منى اينجا

جلد 4 صفحه 140

جاى ترس نيست اينجا مقام انس و وادى ايمن است پيغمبران در پيشگاه من از چيزى نمى‌ترسند مگر كسيكه تجاوزى نموده باشد اگر چه خطائى باشد پس بدل نموده باشد آنرا بعمل خوبى كه توبه باشد بعد از آن تجاوز كه مشمول مغفرت و رحمت من شده و خواهد شد ولى اثر وضعى آن باقى ميماند كه با بودن در پيشگاه من از چيزى ميترسد با آنكه نبايد بترسد تا اشاره باشد بمشت زدن آن حضرت بشخص قبطى و مردن او كه قتل خطائى بود و با خوف و توبه مقرون شده بود و بنابراين استثناء متّصل است و بعضى استثناء را منقطع گرفته‌اند و فرموده‌اند مراد آنستكه پيغمبران چون معصومند ترسى ندارند ولى كسانيكه ستم نمودند و بعد توبه كردند و عمل خير بجا آوردند براى تدارك از ساير خلق ميترسند از آنكه توبه آنها قبول نشود ولى خداوند چون آمرزنده و مهربان است توبه آنها را قبول خواهد فرمود و مجوّز انقطاع را اشتراك در تكليف دانسته‌اند و بعضى گفته‌اند پيغمبران چون معصومند ترسى ندارند مگر كسانيكه ترك اولى از آنها صادر شده مانند حضرت موسى و آدم و يونس و امثال ايشان كه ميترسند از نقصان درجه خودشان ولى چون توبه و تدارك نمودند و خدا آمرزنده و مهربان است چيزى از مقام آنها كاسته نخواهد شد و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه پيغمبران وقتى كه محو در جلال و جمال الهى ميباشند خوفى بخاطرشان خطور نميكند و در ساير اوقات از همه بيشتر ميترسند و بنظر حقير مراد خوف نداشتن پيغمبران از غير خدا است با آنكه در بساط قربند نه از خدا تا مناسب شود با نهى حضرت موسى از خوف آن مار و مربوط شود صدر و ذيل كلام و حفظ اين ارتباط و ظهور استثناء در اتّصال از حيث افراد مستثنى منه و متعلّق حكم موقوف بمعناى اول است كه بيان شد و متعرّض آن نشدند گويا تحاشى فرمودند از نسبت ظلم به پيغمبر مرسل با آنكه خودش فرموده رب انّى ظلمت نفسى فاغفر لي فغفر له انّه هو الغفور الرّحيم و بعضى براى حفظ ظهور الا در استثناء متّصل گفته‌اند تقدير كلام آنستكه و ميترسند ستمكاران مگر كسيكه ستم نمود و توبه كرد كه او نميترسد چون خدا آمرزنده و مهربان است و توبه گنه‌كاران را قبول ميفرمايد و اين وجه از وجوه سابقه موهون‌تر است چون اصل‌

جلد 4 صفحه 141

عدم تقدير و خوف از خدا در هر حال مطلوب است و وجه اوّل متعيّن است و منافات با آنكه مراد از ظلم ترك اولى باشد ندارد و بعد از اين خطاب محبّت‌آميز فرمود دستت را در گريبانت كن بيرون ميآيد سفيد نورانى بدون آفتى از پيسى و غيره و برو با اين دو معجز در ضمن نه معجز يا برو با نه معجز كه اين دو در ضمن آنها است يا با نه معجز ديگر غير از اين دو معجز بسوى فرعون و ساير قبطيان چون آنها از اوامر الهى تمرّد نمودند و سركشى كردند و اين براى آنستكه بعضى كلمه فى را در فى تسع آيات بظاهر خود باقى گذاردند و آيا ترا همان معجزات معروفه كه در سور سابقه بيان شد دانسته‌اند كه آنها عصا و يد بيضا و شكافتن دريا و طوفان و جراد و قمّل و ضفادع و خون و هلاكت است و بعضى فى را بمعناى مع دانسته‌اند و معجزا ترا نه عدد ولى شكافتن دريا را حساب ننموده‌اند بملاحظه آنكه براى ارشاد فرعون نبوده و بجاى آن خشكى و قحطى را ذكر كرده‌اند و بعضى نه معجزه ديگر غير از عصا و يد بيضا ذكر كرده و خشكى اراضى و نقص ثمرات را به معجزات معروفه افزوده‌اند و چون اين معجزات بيّنات كه بينا كننده خلق بود و موجب معرفت آنها به پيغمبرشان يا از شدّت وضوح گويا بينا بود كه خودش را ميديد براى فرعون و فرعونيان آشكار گرديد از فرط عناد و لجاج گفتند اينچيزهائى كه موسى ارائه ميدهد سحرى است واضح و اين انكار و كفرشان زبانى بود كه ميخواستند زير بار حق نروند ولى باطنا يقين داشتند كه معجزات باهرات است و آن ظلمى بود كه بخودشان نمودند و از منافع ايمان در دنيا و آخرت محروم شدند و براى اين بود كه ميخواستند رياست و تكبّر كنند در دنيا و تمكين ننمايند از احكام خدا و پيغمبر و عاقبت در دنيا بغرق و در آخرت بحرق گرفتار شدند و نام آنها ببدى در روزگار باقى ماند و هر كس در دنيا ظلم و ستم نمايد و فتنه و فساد كند بعواقب و خيمه آن مانند قوم فرعون و ساير اقوام ماضيه گرفتار خواهد شد.

جلد 4 صفحه 142

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ جَحَدُوا بِها وَ استَيقَنَتها أَنفُسُهُم‌ ظُلماً وَ عُلُوًّا فَانظُر كَيف‌َ كان‌َ عاقِبَةُ المُفسِدِين‌َ «14»

و انكار كردند آيات‌ ‌را‌ و حال‌ آنكه‌ ‌در‌ نفس‌ ‌خود‌ يقين‌ پيدا كردند ‌از‌ روي‌ ظلم‌ و تكبر و بلند پروازي‌ ‌پس‌ نظر كن‌ چگونه‌ بوده‌ ‌است‌ عاقبت‌ فساد كنندگان‌.

حديث‌ مفصلي‌ ‌در‌ وجوه‌ كفر و اقسام‌ كفر ‌در‌ مجلد اول‌ ‌اينکه‌ تفسير صفحه‌ 261 ‌آيه‌ 6 سوره‌

جلد 14 - صفحه 117

بقره‌ سَواءٌ عَلَيهِم‌ أَ أَنذَرتَهُم‌ أَم‌ لَم‌ تُنذِرهُم‌ لا يُؤمِنُون‌َ ‌از‌ كافي‌ باسناد ‌از‌ ابي‌ عمرو زبيدي‌ ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ (ع‌) سؤال‌ كرد ‌از‌ وجوه‌ كفر حضرت‌ بيان‌ مفصلي‌ بيان‌ فرمود عين‌ ‌آن‌ حديث‌ ‌را‌ ‌با‌ ترجمه‌ نقل‌ كرده‌ايم‌ مجلد اول‌ ‌آيه‌ 5 بقره‌ مراجعه‌ فرمائيد و ‌ما ‌در‌ اينجا فقط اقسام‌ كفر ‌را‌ اشاره‌ ميكنيم‌:

1‌-‌ كفر جحودي‌ ‌که‌ قلبا يقين‌ پيدا كند ولي‌ ‌از‌ روي‌ عناد و تكبر و نخوت‌ انكار كند ‌که‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ ‌اينکه‌ قسم‌ ‌را‌ بيان‌ مي‌فرمايد.

2‌-‌ كفر ‌از‌ روي‌ تقليد آباء و عادات‌ و هواهاي‌ نفسانيه‌ ‌که‌ نوع‌ كفار دارند.

3‌-‌ كفر ‌از‌ روي‌ جهل‌ ‌ يا ‌ ظن‌ ‌که‌ (إِن‌ هُم‌ إِلّا يَظُنُّون‌َ).

4‌-‌ كفر ‌از‌ روي‌ نفاق‌ ‌که‌ ظاهر مسلمان‌ و باطن‌ كافر.

5‌-‌ كفر ‌از‌ روي‌ ارتداد ‌که‌ ‌از‌ اسلام‌ برگردد بكفر ‌ يا ‌ انكار بعض‌ ضروريات‌ دين‌ ‌ يا ‌ بدعتي‌ ‌در‌ دين‌ بگذارد.

6‌-‌ كفر برائت‌ و بيزاري‌ نسبت‌ ‌به‌ مقدسات‌ ديني‌ و ‌در‌ آيات‌ قرآني‌ اطلاق‌ كفر ‌بر‌ كفران‌ نعمت‌ و ‌بر‌ تارك‌ حج‌ و ‌در‌ اخبار ‌بر‌ تارك‌ صلوة و بسيار ‌از‌ واجبات‌ و ارتكاب‌ بسياري‌ ‌از‌ معاصي‌ ‌شده‌ و ‌در‌ همان‌ مجلد ‌ما مفصلا بيان‌ كرده‌ايم‌ مراجعه‌ فرمائيد.

(وَ جَحَدُوا بِها) فرعون‌ و قوم‌ ‌او‌ انكار كردند معجزات‌ حضرت‌ موسي‌ ‌را‌ حمل‌ ‌بر‌ سحر كردند.

(وَ استَيقَنَتها أَنفُسُهُم‌) ‌با‌ اينكه‌ يقين‌ پيدا كردند ‌به‌ نبوت‌ موسي‌ و معجزات‌ ‌او‌ بالخصوص‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ايمان‌ سحره‌ و اينكه‌ عصا بلعيد تمام‌ سحر ‌آنها‌ ‌را‌.

(ظُلماً) ظلم‌ ‌به‌ بني‌ اسرائيل‌ و ظلم‌ ‌به‌ نفس‌ ‌خود‌. و امثال‌ اينها.

(وَ عُلُوًّا) بزرگي‌ و دعوي‌ الوهيت‌ و كبر و نخوت‌.

(فانظر) ‌ يا ‌ ‌رسول‌ اللّه‌ (ص‌) ‌ يا ‌ ايها السامع‌.

(كَيف‌َ كان‌َ عاقِبَةُ المُفسِدِين‌َ) تمام‌ غرق‌ شدند و تمام‌ مساكن‌ و زخارف‌ و اندوخته‌هاي‌ ‌آنها‌ نصيب‌ بني‌ اسرائيل‌ شد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 14)- جالب این که در این آیه قرآن اضافه می‌کند: این اتهامات به خاطر آن نبود که راستی در شک و تردید باشند، بلکه آنها «معجزات را از روی ظلم و برتری جویی انکار کردند، در حالی که در دل به آن یقین و اطمینان داشتند» (وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا).

ج3، ص413

از این تعبیر به خوبی استفاده می‌شود که ایمان واقعیتی غیر از علم و یقین دارد، و ممکن است کفر از روی جحود و انکار در عین علم و آگاهی سر زند.

در پایان آیه به عنوان یک درس عبرت با یک جمله کوتاه و بسیار پر معنی به سر انجام شوم فرعونیان و غرق و نابودی آنها اشاره کرده، می‌گوید:

«پس بنگر سر انجام تبهکاران و مفسدان چگونه بود»؟ (فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع